"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

هر چه بنویسم لاف و گزاف است. انسان بودنی ست که می شود ولی شدنی ست که می خواهد و لحظه ای که حرکت می کند و هنگامی که تحمل، می شود آنچه باید بشود...!

بایگانی
نویسندگان

دومینوی هستی ما

جمعه, ۳۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ


بي قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را
بر ما و خود ستم کرد هر کس ستود ما را
چون موجه سرابيم در شوره زار عالم
کز بود بهره اي نيست غير از نمود ما را
تنگي روزي ما بود از گشودن لب
تا بسته گشت اين در صد در گشود ما را

"صائب تبریزی"

قبلاًها دلم دستم بیشتر به کار می رفت و از کوشتن حظ وافری می بردم. سِن ام کم بود و ذوق ام زیاد. حالم خوش بود و غم چندانی نداشتم. باشگاه می رفتم، قلیان می کشیدم، پودر می خوردم و بالاخره بچه بی درد و پرخرجی بودم. عاطفه زیاد بود و تنبان والدین و پیرامونیان پر پول. خر اجل سَلّانِه  سَلّانِه سرو کله نامربوطش پیدا شد، برخلاف معمول که تُرکِ فَلَک مسئول غارتگری و چپوچی است، خر اجل سر می رسد خانه از بنیاد می کَند و همه را بُرد. جانم برایتان بگوید این شرح ماوقع است، اینک سالیان از آن دوران افسانه ای می گذرد. چنان بر جان نحیف و روح ضعیف - مان سخت رفته، که انگار از ابتدا دوزخی بوده ایم. 

زندگی سراسر مسئله است و ما ناگزیر از حل مسائلیم. فرازهای زندگی فرودهای آن را نشان می دهد و بقول حافظ: 


في الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر


کاين کارخانه ايست که تغيير مي کنند


همچنانکه شیخ حافظ این پدر پیر خردمند دنیا دیده چنین به امثال ماهایی هیچ از دنیا دون و مادون نمی دانیم اندرزی از روی شفقت و محبت می دهد، افلاطون عالیقدر در حکم فیلسوفی نرم و آرام می گوید: 


اگر روزی شأن و مقامت پایین آمد ناامید مشو، زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پایین می رود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید.


فراز و فرودهای دنیای انسانی ما پیوسته و ناپیوسته، همه و هیچکس، قانون نیست. اشاره به اینکه آفریدگار هستی در جوهر اصیل طبیعت مقرراتی وضع و دایر کرده، فرافکنانه است. در هر صورت ما وقتی تجربه بدبختی را می کنیم معنی عمیق خوشبختی را می فهمیم. 


خانم دکتر سارا شریعتی با این روایت برای من بعنوان یک مخاطب کم و ناچیز ایشان، جاودانه شد. گفت: روزی در فرانسه بودم. مادر پسری را دیدم. مادر اشاره به فردی فقیر در آنسوی خیابان نمود. و به فرزندش گفت "اگر تو نیز درس نخوانی، فقیر خواهی شد"، نتیجه گیری دکتر سارا شریعتی اینگونه است:


《فقر مسئله ای فردی است، نه سیاسی!》 


حالا که به این نتیجه گیری فکر می کنم می بینیم من به عنوان یک محصل و ایشان بعنوان یک استاد برجسته درس جامعه شناسی، خیلی کم خود و دنیای خود را می شناسیم. 


قُدَمای ما، پدربزرگان و مادربزرگان تا نیای - مان بر این باور بودند که آفریدگار هستی دست اندرکار سرنوشت آدمی است. و این باوری قدیمی بود که ربطی به خرافه نداشت. کلاشان تاریخ هم کلاش نبودند. چون حق بجانبی و فرمان دهی و زورگویی خود مشرف و آگاه نبودند. همچنانکه که انسان کنونی به بدیهه ترین امور عقلی و ذهنی خود که در رفتارش بروز و ظهور می کند، التفاتی ندارد و در واقع از ماهیت آن بعبارتی بی خبر است. نبی مکرم اسلام تا عیسی مسیح (ع) از جمله افرادی بودند که میلیونها علت در پیدایش آنها و میلیاردها برداشت و علت در نگرش ما نسبت به آنها وجود دارد و با یک دلیل و علت نشکافته و نرفته، نمی شود اندرباب آن به دقت و ملاحظه نظر رسید. 


نتیجه بحث من شد اینکه علتی واحد و مشخص وجود ندارد. خاک و خاکه ما از ذرات است و زندگی ما بر دو اصل ذره و تدریج و دو اصل کثرت و وحدت شکل بسته است، پس نمی تواند با اقامه یک دلیل و آنهم برداشتی ذهنی و باز هم منطبق بر ذهنیت خود و نیز هم در این زمانه ناسازگار، به علت اصیل و اساسی پیدایش هستی یک شخص اصلاحگر یا کشورگشا دست یازید. 


وقتی نزدیک ترین فردهای زندگی ات می گویند تو قابل درک نیستی، تعجب می کنم چگونه حضرت موسی (ع) قابل درک است. جدای از این کسی می تواند ثابت کند رکسانه بد بوده یا داریوش دوم خوب است؟ 


فلاسفه چین باستان بر یک اصل اشاره داشتند و آن هم اصل مسالمت بود. من پروردگار آفرینش را و همان را که هست و همان را که نیست، در هست و نیستش دوست دارم. شاخ های تیز تکبر و شهوت من تنها در همزیستی مسالمت آمیز در هستی کُند و تعدیل می گردد. 


این که جهان از ذرات و به تدریج پدید آمده، نشان از درک عمیق داستایوسکی است که عمل یک انسان را مخروج عمل میلیاردها انسان می داند آنجا که می گوید "جامعه مانند دانه های زنجیر بهم پیوسته است و عمل یک انسان باقی می ماند" 


پس امروز و فردای من، محصول یک حادثه و یک اتفاق نیست. در جهانی که یک جابجای باعث تغییرات همه گیر می شود بیشتر عقل بی حس و عجز و حیرت انسان نمایان می شود تا اینکه بطور قطع و حتم به نتیجه ای برسد. 

۹۷/۰۹/۳۰
Hamed Heidary Tabar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی