"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

هر چه بنویسم لاف و گزاف است. انسان بودنی ست که می شود ولی شدنی ست که می خواهد و لحظه ای که حرکت می کند و هنگامی که تحمل، می شود آنچه باید بشود...!

بایگانی
نویسندگان

۲۰ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

در جستجوی خود


من در زندگی رسالتی جز شناخت خودم ندارم، تا می توانم باید ناز خودم را بکشم. این صرفا یک بعد مسئله است. باید تمامی ورودی ها و منافذ را باز گذاشت و زیر لگد کلام و نگاه اجتماع له و لورده شد تا بتوان بشناخت خویش رسید. یونانیان باستان معتقد بودند که راه حل مسئله در خود مسئله مستتر است. بنابراین جایی دور مانند تاریخ یا آینده یا غیر نباید رفت. آنچه که به حل مسئله شناخت امداد می بخشد، کشش ها و گرایش ها، ناگفته و درون گفته هاست. همانطور که فروید گفته ما آنچه هستیم را بیان نمی کنیم. اما آنچه روشن است ما آنچه هستیم را در آنچه نیستیم فریاد بر می آوریم. نکته اصلی و اساسی و کلیدی همین جاست. چه نمی خواهم و چه را نفی و نکوهش می کنم. تسلیم چه می شوم و از چه می گریزم؟ میزان خودپسندی، مهرطلبی، تاییدطلبی، حقارت، ناپذیرفتنی بودن و عمده ای از مسائلی و رنج هایی که ما را به خود راهبر می کند در زندگی روزمره اتفاق می افتد.

در صورتی که هدف ما روشن باشد، یعنی شناخت خود بعنوان یک گونه پویا در هستی، این آزمایش ترسناک سخت نخواهد بود. زیرا آنچه بیش از این آزمایش هولناک، سخت تر است زیستن با تضادی و دو گانگی یی بنام پنداره استحقاق خود از خود و برخوردی که دیگران با ما ارمغان می دارند. دیر جنبیدن ما یا بسر بزنگاه جنبیدن، نیز ریشه در احساس شناخت ما از خودمان دارد. 

۰ نظر ۲۵ آبان ۹۷ ، ۰۵:۱۱
Hamed Heidary Tabar

ویلیام جیمز[1] گفته است کسانی که علاقه مند به بهسازی دنیایی هستند که در آن بسر می برند لازم و بهتر است که نخست به بهسازی خود و راه و روش زندگی خود بپردازند. ص88


1- ویلیام جیمز ( William James ) فیلسوف و روان شناس آمریکایی ( 1842 - 1910 م ) بنیانگذار اولین آزمایشگاه روان شناسی در آمریکا، نویسنده کتابهای: اصول روان شناسی (1890 م)، توانایی به باور (1897 م)، انواع تجربیات دینی (1907 م) و معنی حقیقت (1909 م). 


کتاب: انسان در جستجوی خویشتن؛ نویسنده: رولو می؛ ترجمه: سیدمهدی ثریا؛ چاپ: سوم - 1392؛ انتشارات: دانژه. 


BookandThinking@

۰ نظر ۱۳ آبان ۹۷ ، ۰۲:۲۸
Hamed Heidary Tabar

ما مثل آدمهایی هستیم که در جریان روان درمانی دفاعهای روانی و پنداشتهای نادرستشان درباره خودشان در هم شکسته و چاره ای جز روی کردن به شناخت بهتر و صحیح تر از خود ندارند. ما، یعنی همه کسانی که اوضاع و احوال و شرایط تاریخی دورانی که در آن بسر می بریم آشنا هستیم، با نسل بعد از اولین جنگ جهانی فرق داریم. آنها اوضاع و احوال خود را موقتی می دیدند و احساس می کردند که بازگشت به اوضاع و احوال قدیم و آشنا برایشان مقدور است. ما نمی توانیم به محیط آشنای گذشته خود بازگردیم، چون خلبان هواپیمایی هستیم که بر فراز اقیانوس و میانه راه از نقطه بازگشت گذشته، سوخت برای بازگشت ندارد و با همه ترس از باد و توفان و خطرهای دیگر چاره ای جز به پیش راندن و ادامه راه ندارد. ص87


کتاب: انسان در جستجوی خویشتن؛ نویسنده: رولو می؛ ترجمه: سیدمهدی ثریا؛ چاپ: سوم - 1392؛ انتشارات: دانژه. 

BookandThinking@

۰ نظر ۱۳ آبان ۹۷ ، ۰۱:۵۴
Hamed Heidary Tabar

وقتی انسان به قله کوهی دور دست کشش و علاقه احساس می کند و در همان حال می داند که کوه هیچوقت نه دوست او بوده و نه قادر به همدلی و همدردی با اوست و اگر از آن بیفتد و دست و پایش بشکند یا بکلی تلف شود برای کوه هیچ فرقی نمی کند و هیچ احساسی از خود نشان نمی دهد دچار ترس و دلهره می شود. این ترس و دلهره همان احساس عمیق خطر از "هیچ بودن"  و به هیچ ارزیدن است. ص83


کتاب: انسان در جستجوی خویشتن؛ نویسنده: رولو می؛ ترجمه: سیدمهدی ثریا؛ چاپ: سوم - 1392؛ انتشارات: دانژه. 

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۷ ، ۰۳:۰۱
Hamed Heidary Tabar

غولی چون پیکاسو در سالهای زندگی خویش از شیوه ای به شیوه دیگر روی می آورد. این بدان جهت است که جامعه غربی، که پیکاسو در آن بسر می برده، در طول چهل سال آخر زندگانی او دچار دگرگونی شده است. حال هنرمندان زمان ما به کسی می ماند که در کشتی سرگردان بر امواج اقیانوس سعی کند با عوض کردن طول موج رادیو با آدمهای دیگری تماس بگیرد و حرفش را به آنها بگوید. اما فقط هنرمندان این چنین نیستند؛ همه ما نیز مثل هنرمندان خود را روحا تنها، سرگشته و جدا از دیگران احساس می کنیم و برای رفع این احساس تنهایی صحبت درباره مسابقات فوتبال یا بالا و پایین رفتن قیمت دلار و نظایر آن را وسیله قرار می دهیم چون در این امور است که با زبان یکدیگر آشنا هستیم. در نتیجه تجربیات شخصی و احساسهای عمیق و درونی ما کنارتر و کنارتر گذاشته می شود و ما آدمهایی می شویم تهی تر و تنهاتر از پیش.



کتاب: انسان در جستجوی خویشتن؛ نویسنده: رولو می؛ ترجمه: سیدمهدی ثریا؛ چاپ: سوم - 1392؛ انتشارات: دانژه. 


BookandThinking@

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۴
Hamed Heidary Tabar

انسانهای بیشماری وجود دارد که با کوشش های عبث و بی نتیجه قصد همرنگی محیط با خود را دارند. این تلاش ها به سر انجام نخواهد رسید. آنچه سرانجام می گیرد، اصلاح خود است. من به دیوان انسانها نگاه می کنم وقتی به گذشته خودم می نگرم، می بینم با قهر و آشتی عزم اصلاح جهان را داشته ام در صورتی که خودم از اصلاح خودم و یک نفر بعنوان دوست یا خویشاوندم درمانده بودم. با این مقدار حرارت من نشان نمی دادم که صاحب خبرم. بل بیقراری و آشفتگی ام را نشان می دادم. آنچه درونم را جویده و گوشه گیر در جمعم ساخته بود. وقتی نیازها و ضدنیازها، صدمه و نرسیدن ها بدون شناخت دقیق منشأ آنها؛  به آدم روی می آورد، درست و نادرست را بهم می آمیزیم. مسئله، خود، خانواده، جامعه یا حکومت را مقصر دانستن. شاید اثری که نیاکان در زندگی ما داشته باشند بیش از همزیستان اکنون و اینجا باشد. واقعیت با حواس جمع می آید با انصاف با کنار زدن همه مصائب هایی خون و آب را بهم آمیخته اند. سخت است در عمق ترس و در چنبر تشویش، نقص و نیاز فریاد بیاوری: 《من خودم متهمم》 

پیوسته این منم که انتخاب می کنم و آنچه می ریزد یا روید یا می خیزد یا می ستیزد؛ نتیجه انتخاب های من است. 

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۷:۵۷
Hamed Heidary Tabar

هر وقت فرهنگ رو به تغییر، پریشانی و فروپاشی نهاده زبان قدرت و کارآیی خود را از دست داده است. ص74


انسان در جستجوی خویشتن _ رولو می



@BookandThinking

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۴:۲۵
Hamed Heidary Tabar

خواب مهم تر از انتظار است، سلامتی ما اولویت دارد. من با خودم می گویم اگر تا این لحظه شکنجه کردن بهانه ای جز کتاب نداشت، چگونه می توانستم این گناه را تکرار کنم. 



استراحت و سلامت من از همه انسانها مهمتر است

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۴:۱۵
Hamed Heidary Tabar


چه خوب یادم هست

عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:

وسیع باش، و تنها، و سر به زیر، و سخت. 


منبع: هشت کتاب

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۲:۱۳
Hamed Heidary Tabar

خنده های آنچنانی که با قهقه های گوشخراش همراه است ممکن است بمانند مشروب الکلی یا تحریک جنسی باعث تخفیف ناراحتی روحی بشود؛ اما مثل تحریک الکلی یا جنسی بعد از فروکش کردن اثر احساس تنهایی و تهی بودن باز می گردد. بعضی خنده ها انتقام جویانه هستند، مثل خنده ای که در پیروزی بر دشمن یا حریف پیش می آید و نشانه اش این است که با تبسم همراه نیست. خنده هایی که در خشم و عصبانیت پیش می آیند از اینگونه هستند. خنده انتقام جویانه با احساس پیروزی و برتری بر دیگران همراه است و نشانی از احساس رسیدن شخص به شناخت خود در آن نیست. خنده انتقام جویانه و خنده هایی که کمیتش مورد نظر است مخصوص آدمهایی است که احساس منزلت و ارزش شخصی را از دست داده اند. ص71


انسان در جستجوی خویشتن _ رولو می 

۱ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۰:۴۰
Hamed Heidary Tabar

کسی که گرفتار وحشت و اضطراب است نمی تواند بخندد چون بطوری که در موضوع وحشت و اضطرابش غرقه است که نمی تواند بین خود و واقعیتی که در آن قرار گرفته تفاوت و جدایی احساس کند. انسان تا زمانی که می تواند بخندد زیر نفوذ و استیلای کامل ترس و اضطراب نیست و باور معمول و ساده عوام مردم به اینکه خنده در رویارویی با خطر نشان از دل و جرأت است مؤید این حرف می باشد. افرادی که در لبه ی روان پریشی قرار گرفته اند تا زمانی که شوخ طبعی خود را حفظ کرده و مثلا درباره خود می گویند "عجب آدم دیوانه یا احمقی هستم" هویت و احساس فردی خود را حفظ می کنند. صص69,70


انسان در جستجوی خویشتن - رولو می

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۲۰:۲۶
Hamed Heidary Tabar

بودا می گوید همانی که فکر می کنیم خواهیم شد. اما من را هم اضافه کنم: هرچه را که تکرار کنیم، همان خواهیم شد. ارسطو؛ انسان عادت است. 

دیشب درباره حسین شریعتمداری سخن گفتم شایدم پریشب. با لقب و پیشه ای که به آن متصف است نامی از او نمی برم. بخاطر اینکه عزیز کرده ولی امر مسلمین جهان است. و من دانشگاهی ام نه کماندو که با علی خامنه ای و رنجرهاش در بیفتم. حجت الاسلامی از صحابی این فرد اطلاعاتی منتشر کرده بود. به اینکه کلامم تصدیق شد حرفی نیست. به یک نکته دیگر نظر دارم اشاره کنم! 

شیخ حافظ می گوید: 

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند


این فقط قسمتی از راه رفته بسوی روانشناسی مثبت نگر و مثبت گراست. من تقریبا هر چیزی را با جبر می آمیزم. چون پای خودم وسط است. مثلا دانش داری جبر است. اکنون و اینجا می خواهم بگویم: 《مثبت بینی》 هم جبر است. برای عمر کوتاه و گذرانی که سوارش عنان گسسته می دواند و اشکی که از فراق چون چو سیل می چکد و کس را یارای عتاب و خطاب آن نیست. 

دنیای ما کوچک و عمر ما محدود و زندگی ما کمتر از یک پلک با مرگ فاصله دارد. اما قدرت های بازدارنده در ما چنان قوی، و سترگ اند که مانع از فهم و ادراک می شود. از زرتشت تا اشو موفق نشدند. البته منظورم این است که اکثریت به رستگاری نرسیده اند و دوالپای حرص و کوری آنها را بلعید و آن بلعیدگانی که نابینا و ناقص بودند دیگران را بلعیدند. انسانها همه ناقص اند. ناقصی که نمی آزرد و ناقصی که می آزرد. نوع برداشت ما از نقص است که منجر به کنش و رفتار می شود. من با تمام بدبختی دزد نمی شوم، آدم نمی کشم. دلیل ضعف روانی یا جسمی نیست. من عاشق زندگی ام و زنده. نه زندگی را می گیریم نه زنده بودن را.  

برداشت من و تجربت من از کلام شیخ حافظ این است که روی معایب تکیه نکنم ( شما خود دانید ) تا تکرار این نگون بختی جزوی از من نگردد. اگر من روی بدیها سویچ کنم آن را تکرار کرده ام. اگر به مدت زیادی به مغاک بنگری در خواهی یافت که مغاک به تو می نگرد. به همین مضمون نیچه می گوید.

روزی کلیپی در فضای تلگرام عین نذری همراه با سوز و تأسف دست بدست شد. دیدم پسربچه اصفهانی دختربچه ای را در فاضلاب شهری انداخت و نهنبنی بر رویش که نگریزد. تأثیرش چنان بود که همان شب این بلا را سر یکی از سگهایم آوردم ( بچه انسان را با بچه حیوان یکی نکردم نفس عمل جنایت مرادم هست). هم مغاک بود و هم جانداری که بشود این حس ضد حیات را ارضاء کرد. بخیر گذشت و جاییش نشکست و نمرد. اما بسیار ترسیدم. خیلی ترسیدم. تند تند سیگار کشیدم. تا بحال ندیده بودم که چقدر پست فطرتم. 

حیوانات همدیگر را می درند ولی عذاب وجدان هم ندارند. از شناخت خود پنهانشان که همان خود عیانشان است نمی ترسند. ما خواستیم متفاوت باشیم. و این متفاوت بودن صرفا با ظاهرسازی میسر نمی شود. ما باید درونی تفاوت مند داشته باشیم. در آنصورت می توانیم نزاع حیوانات را هم بکاهیم و بجای قلدری و چپاول محیط زیستمان را بشناسیم و اگر شد رو به بهتری ببریم. 

سویچ کردن روی شرارت شرور می زاید کاری که جمهوری اسلامی از طریق تلویزیون انجام داد. فاسد کردن ذهن و فکر توده ها. از دل این توده درونی فاسد و برونی ایمانی بیرون آمد. افرادی که جمیع اضداد اند. انسانهایی که کنج دلشان یک فرشته کوچولو و زیبا نشسته و ترسیده و گرد و غبار شیطان نقاب دار، دگماتیزم جهل و جنایت بر آن نشسته. 

مثبت نگری یعنی معایب را تا زمانی که به تو ارتباطی ندارد حتا در کمال ادب و انصاف نقد هم نکنی ولی اگر کردی منصفانه نقد کنی و نقاط مثبت را تحسین و بر ضرورتشان برای حیات، حال و آینده بشر تاکید بورزی. 

ضرورت آلودگی و پاکی خود در میان است. ما در ملاحظه دیگران باز حریم نگه دار خودیم. این است که هر چه کنیم با خود کنیم. 

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۶
Hamed Heidary Tabar

دیگر تلاش فردی برای سود شخصی نمی تواند خود به خود برای جامعه سودمند باشد. از این گذشته رقابتهای انفرادی که در آن برد و بالا رفتن من از پله های نردبان موفقیت بسته به در جا ماندن یا پایین رفتن شما از پله*- های همان نردبان باشد مسائل و مشکلات روانشناختی فراوان به بار می - آورد زیرا در چنین وضعی هر فرد بالقوه دشمن افراد دیگر است. آزردگی و خصومت بین افراد ریشه می دواند، گسترده می شود و اضطراب و انزوا از یکدیگر عمومیت پیدا می کند. اخیرا این خصومتها بیشتر از پیش دامنگیر جامعه شده و خودنمایی می کنند. البته مردم سعی می کنند از راههای مختلف شدت و تیزی آن را بکاهند، انجمن های دوستی، محافل خوشبینی و معاشرتهای جورواجور به وجود می آورند. اما شک نیست که دیر یا زود ناسازگاریها و تضادها چون دملی سر باز خواهد کرد و چرک و تعفن آن آشکار خواهد شد. صص53,54

انسان در جستجوی خویشتن - رولو می

*پ.ن: ارسطو می گفت آنچه محل و موضوع منازعه است عدم تساوی است. نه تساوی طبیعی که آنچه منوط به زندگی اجتماعی است. وقتی یک نفر دو میلیارد حقوق ماهیانه است باشد و دیگری 800 هزار تومن، طبیعی است که هر چیزی مورد نفرت قرار بگیرد. ارسطو باز می گوید: توده ها استعداد پستی و انحطاط هستند. منبع اخلاق نیکوماکوسی



چه یک درصدی امریکا چه چهار درصدی های داخل؛ ما بیمار و عاصی انتخاب های خویشیم. دیروز را بیاد بیاوریم امروز جهنمی را خواهیم فهمید و بقول حافظ:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/"یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو"/ کودک صفتی، عدم استقلال، نداشتن مطالعه و آگاهی و روشنفکران خائن: هلیدن از شاهی به شاهی بود. ما همین اکنونم منتظر یه یابوی دیگر هستیم. هیچ قدرت طلبی و هیچ بالانشینی شما را جز برای مقاصد بی پایان خود نمی خواهد. الپهلوی لنگه الاسلامی است. در جهان لجن آلود قدرت تضمین نیست، سرکوب و معدوم کردن هست. هیچ کسی در زمانی که قدرت ندارد دروغ نمی گوید، دانه می ریزد تا زمانی که جلوس کند. قدرت که گرفت، کار من و شما همین است که هست. 

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۷
Hamed Heidary Tabar

عاملی که روان ما را تهدید می کند هرچقدر مؤثرتر باشد شناخت ما از خود کمتر و پوشیده تر خواهد بود. ص49


انسان در جستجوی خویشتن - رولو می 

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۷ ، ۰۲:۱۱
Hamed Heidary Tabar

سردرگمی و درهم ریختگی شناخت شخص از اینکه کی و چی است و چه باید بکند دردناکترین حالتی است که اضطراب برای شخص ببار می آورد. اما "نکته مثبت و امیدبخش این است که همانطور که اضطراب شناخت و آگاهی ما را خدشه دار می کند به همان ترتیب آگاهی ما از خود می تواند اضطراب را از بین ببرد". ص48


انسان در جستجوی خویشتن - رولو می 

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۸
Hamed Heidary Tabar

اضطراب حس "گیرافتادگی" در خطر و از پاافتادگی در مقابله با آن است و همین حس موجب ضعف در درک موقعیت و یافتن راه فرار از آن می شود. ص43


انسان در جستجوی خویشتن - رولو می 

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۳:۵۵
Hamed Heidary Tabar

در طول سی و پنج سال دو جنگ جهانی، بحران اقتصادی در فاصله آن دو جنگ، غلیان بربریت و خشونت ماشینی و حکومت تمامی خواه کمونیستی، جنگ ویتنام، جنگ سرد بین شرق و غرب و دلهره از امکان پیش آمدن جنگ جهانی سوم و خطر جنگ افزار هسته ای هر کدام واقعیاتی هستند که هر روز سست بودن پایه و اساس صلح و آرامش در جهان را به یاد می آورند. صص36,37


انسان در جستجوی خویشتن - رولو می


۰ نظر ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۴:۰۲
Hamed Heidary Tabar

وقتی کسی برای مدتی طولانی دچار اضطراب باشد در معرض بیماریهای روان تنی ( تاثیر روان و جسم بر یک دگر. سایکوسوماتیک ) قرار می گیرد. وقتی گروه یا جامعه ای برای مدتی طولانی دچار اضطراب باشد و برای رفع آن چاره ای که مقبولیت عام داشته باشد بکار گرفته نشود دیری نمی پاید که تعارض و دشمنی آشکار می شود. در آمریکا چنین وضعی سابقه دارد. دلهره و اضطرابی که پدیده مک کارتیسم و ترور شخصیتها بوجود آورد باعث شد که همه به هم مظنون باشیم و از دوست و آشنا و همسایه وحشت داشته باشیم. صص39,40


انسان در جستجوی خویشتن - رولو می

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۳:۱۴
Hamed Heidary Tabar

وقتی ملتی اسیر نیاز اقتصادی نامناسب است و در همان حال از نظر روانی و معنوی تهی است، دولت خودکامه و تمامیت خواه شکل می گیرد و مردم برای رهایی از اضطرابی که تحملش را ندارند از آزادی خود صرف نظر می کنند و به آن دولتها روی می آورند. سردرگمی و آشفتگی که ما را در خود گرفته، معرف اضطراب گسترده ای است که به آن مبتلا هستیم. ص38 - انسان در جستجوی خویشتن، رولو می. 

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۱:۰۲
Hamed Heidary Tabar

سیستم سازی پس از هگل محال است. این درست است که جهان دستگاه واحدی است یعنی یک کل به هم پیوسته است و لازمه ی معرفت به این دستگاه شناخت سراپای طبیعت و تاریخ است، ولی این امری است که هرگز انسان بدان دست نمی یابد، لذا کسی که در صدد ایجاد دستگاه تمام و کمال براید، ناچار است جاهای خالی بسیاری را به کمک "توهمات و تصورات" خویش پر کند. صص5,6


کتاب زایش و تکامل تئوری

احسان طبری

۰ نظر ۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۱:۳۰
Hamed Heidary Tabar