"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

هر چه بنویسم لاف و گزاف است. انسان بودنی ست که می شود ولی شدنی ست که می خواهد و لحظه ای که حرکت می کند و هنگامی که تحمل، می شود آنچه باید بشود...!

بایگانی
نویسندگان

خوشی و خوشبختی به روایت من

پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۱ ب.ظ

دختر - مرد - زن - پسر قرن بیست و یک. سال 1397 شمسی. دامنه احتیاجاتش و خواسته هایش، حکومت آرمانی و مطلوبش به دوران قرن هفت پیش از میلاد باز می گرد. این انسان به میزانی محدود مانده و هرگز اجازه رشد نیافته و در کودک خویی متوقف شده که شغل، ازدواج، یا ماشین خوشحالش می کند، موقت و گذرا. بقدری عصبی و زخم دیده که به هر طریقی می خواهد ثروتمند شود تا در میان قوم و فامیل گردن فرازی کند. کودکی و کوتولوگی عواقب و عوارض بد و قبیح بسیار دارد. 

زنی با آوردن بچه، دختری با ازدواج حس رضایت و خوشحالی می کند. نکته اینجاست آیا خوشبختی محدود به خواسته هایی بدویست؟ فارغ از این، اینها می تواند خوشی یی پایدار و واقعی داشته باشد؟ آیا رضایت شغلی، امنیت روانی و جسمی، تعامل و تبادل و تعادل، امید اجتماعی و سیاسی و .... در کشور ما شناخته شده هست؟ کسی اینها را جزو لوازم ضروری خوشبختی می داند؟ 

انسان به راحتی نه می خندد نه رضایت می دهد. چطور ممکن است انسانی که فرایند رشد روانی را توام با رشد جسمی و توام با پیشرفت فرهنگ و تحولات اجتماعی جهانی پشت سر گذاشته باشد اما مانند یک کودک، براحتی بخندد و بگرید؟ بی بهرگیباعث عدم شناخت و نشناختن باعث بی حسی می شود. حکایت ما ایرانیان حکایت بیابانیان عرب صدر اسلام و لذت سوسمار است، بدلیل نداشتن به نخواستن رسیدیم و بعلت نخواستن به رضایت! 

پناه خواهی در پوشش عشق و ازدواج یا اصرار به ازدواج ولو ابلهانه و بی تناسب؟ پولداری به هر قیمت؟ نیش کلام و تحقیر یکدیگر، ریشه در کودک صفتی و عصبیت و روان رنجوری ما ندارد؟ 

چرا من با سی سال سن، کلی پیشرفت تکنیک و صنعت و علم و دانش، نیازهایم به اندازه نسخه های تجویزی اکبر ولایتی - مشاور خامنه ایست؟ تا چه حد یک انسان می تواند کوتوله، کوچک و کودک شود که پیوسته منتظر است تا یکی بیاید و کارهایش را درست کند؟ 

جامعه ناامن، دروغگو و رذل و کلاش ما که متاثر از رژیمی شیعی ست، کسی این قبح و عفن را حس می کند؟ ریزش آن در خلقیات و خیزش آن در کنشیات فردی چطور؟ تنگی و خفگی فضا چطور؟ آیا حجم عظیمی را روی سینه خود احساس نمی کنیم که مبتذل ترین عطا ما را شاد می کند؟ 

خوشبختی را نمایش نمی دهند چون نمایشی نیست. در عکس پروفایل با خنده کسی شادی نمی بیند نمایش می بیند. چون شادی با لبخندهای گشاد و زوری همراه نیست. یک امنیت درونی و روانی است. دلی قرص به جامعه و دولت سیاسی است. اما ما چنین چیزی داریم؟ اگر نداریم و حتما که نداریم با اثبات روانشناختی نیز می گویم، چه دلیلی مانع از توجه به خود می شود؟ چرا ما حال پریشان خود را در همان آینه ای که دارییمان را برای پروفایل تلگرام آماده نشان دادن می کنیم، نمی بینیم؟؟!!

۹۷/۰۷/۱۲
Hamed Heidary Tabar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی