"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

هر چه بنویسم لاف و گزاف است. انسان بودنی ست که می شود ولی شدنی ست که می خواهد و لحظه ای که حرکت می کند و هنگامی که تحمل، می شود آنچه باید بشود...!

بایگانی
نویسندگان

سرزمین لی لی پوت

شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۳۶ ق.ظ


آدمهای بزرگ قدی بلند یا زور زیادی ندارند. آنها افرادی هستند که به لحاظ روانی رشد کرده هستند و توده های مردمی که رشد نکرده اند و کودک باقی مانده اند را رشد نمی دهند بلکه به بازی می گیرند. این حکایت ما و حاکمیت مذهبی شیعه اثنی اشعری است. 


با صدای خراش مند، نامفهوم، ضعیف و بریده حرف می زنیم. توی چشم هم را نگاه نمی کنیم. حالت کودک گونگی قهراً حفظ می شود و فرمان برداری برقرار است. این تنها شمه ای، کمی از آن همه خسارتی است که شما در طی زندگی و سکونت در این کشور متولد می شوید. 

اینجا آدمی میلیاردر می شود و آدمهای بیشماری به مقام صنار - شاهی می رسند. خیلی از ما مردم به شعور قانونی نمی رسند و بدون استحقاق و شرایط لازم وارد اجتماع می شوند. 

مادری - پدری کردن اینجا چون دشوار نیست، هر عمله ای، هر تازه شاش کف کرده ای که حشرش را از سرخاب سفیدابش، می توان حدس زد، نیز می تواند والد شود. 

ناقص و نارس بودن در صورت نداشتن تضاد منافع، بلوغ و کمال احتساب می شود. روابط گُل و بلبل تا هنگامی است که زبانم لال "نه"ای شنیده نشود. 

ما دنیای مزخرفی داریم. خودمان، با دستان خود این جهنم را می سازیم. بعد که طاقت سوز شدیم، یکی یکی پا بفرار می گذاریم. 

عرض کردم: وقتی با هم حرف می زنیم، صدا ذره ذره آزاد می کنیم. گویی می ترسیم. و عنقریب می گوییم: اگر صدایم بلند شود و ارباب برنجد، روزگارم تباه می شود!. این سخنان یک کودک 40 یا 50 ساله است. 

در قدیم دختران را به یک کیسه سیب زمینی یا یک لنگه پیاز می فروختند. دختر 14 ساله را به نکاح نهنگ پنجاه ساله در می آوردند. این دختربچه ها برای رهایی از آنچه بنام عشق و جوانی از دست داده بودند، بطور ناخودآگاه، حجم عظیمی از زندگی نزیسته و وابستگی را به کودکان خود منتقل می کردند. که نتیجه آن تأسف انگیز است، جامعه ای کوتوله اندیش که به هر کس دروغ تر و پر وعده تر، اعتنای بیشتری می کند. این جامعه سرشتی نابرابر دارد. وگرنه انسان متعادل که در بطن زندگی، بدست آوردن و از دست دادنهایش هست، می داند تحقق هر وعده ای ساده نیست ولی فرد کوتوله، توی فضا سیر می کند و برای همین وعده ها هرچه غیردسترس تر، باور او عمیق تر.  

مقصود من از برابری، البته موضوعات پایه ای نیست و منظورم برابری های روانی است. من حقوق نخواندم و ریاضی را تخصصی دنبال نکرده ام. من فقط دیده ام که یک با یک برابر نیست. از این عدم توازن، از این ولایت سالاری، از این جنایت: مهدکودکی برکشیده شده. اینجا سرزمین لی لی پوت است. گرچه قدها مانند گالیور بلند ولی افکار مانند سرزمین لی لی پوت، کوتاه و کوچک و سبک اند ...

۹۷/۱۰/۱۵
Hamed Heidary Tabar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی