"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

"قلم توتم من است"

نوشتن آرامم می کند، با نوشتن می توانم ناگفته های بسیاری با خودم در میان بگذارم

هر چه بنویسم لاف و گزاف است. انسان بودنی ست که می شود ولی شدنی ست که می خواهد و لحظه ای که حرکت می کند و هنگامی که تحمل، می شود آنچه باید بشود...!

بایگانی
نویسندگان

عقل، عمل،هیجان و سارتر

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۹ ب.ظ

اهداف نوشتن


برای شناخت و اینکه خودم را ثبت کنم. فراموش نکنم کیستم و چه باید بکنم. وقتی خودم را بشناسم می دانم چه باید بکنم. ممکن است نتوانم چه کنم. چون گاهی اوقات اسیر یک جغرافیایی می شود که بحق دوزخ از آن بهتر است. در مواقعی پیش می آید که راه ها یکی پس از دیگری در هم کوبیده شده است. ناتوان، از انجام هر کاری هستی! عاجز! خلاصه من می نویسم، چون خودم را در خطر می بینم و خودشناسی بعلت اضطرار وجودی ست. چون مسئله "خود" در میان می باشد و باید این هستی مضطرب را و هستند در خطر را شناخت، معاینه کرد و اگر توانست، درمان کرد. 

شما یک فردی هستید که بهتان جفا شده، خشمگین می شوید و هیولای درونتان از ناتوانی در امر دریدن مهاجم غصه می خورد. قسم یاد می کنید که انتقام بگیرید" این قسم ها در سطح کلان تعصب یا هیجان نیستند؛ تقویب روحیه سربازان است. فرماندهان با آگاهی و حیله گری به سرباران گیج و نادان خود روحیه می دهند. مسئله من همین است!

احساس من که منجر به قسم می شود درونی است و نه خارجی. یقین است که باید با تمام توان تلاش کرد تا موفق شد و پوزه بدخواهان را به زمین مالید. اما عقل برغم حسابگری اش و در حسابگری انعطاف هم نیست، باید به این حسابگری ارج نهاد. چون حال درونی من یک احساس کور و غیرعملی است و هدفش فقط رسیدن به مقصد است و لذا به فرایند و فرآورده توجهی ندارد، چون هیجان است نه منطق و تجربه. 


سارتر و فضای زیستی او


سارتر فیلسوف توانایی بود که گفت برای کشف اقیانوسهای جدید باید ترک ساحل کرد. اما سارتر در جایی رشد یافته که آلوده به سم نبی نیست. فرهنگ دارند و تلاش گرند. خلاصه بهشتی است که درش به روی هر کسی باز نیست و من بعنوان یک خواننده سارتر در دوزخی که نان را به نرخ خودفروشی می خورند و همه جاسوس و آدمکشن، نمی دانم و نمی توانم این منطق را اینجا پیاده کنم که البته بخاطر اعتباری بودن کلام سارتر نیست، مشکل از بکار بردن صحیح ترین روش است. سخن سارتر روش است و واقعیت است و افشاگری! یعنی کشیشان کلیسا و بعلاوه ملایان مسجد و بعلاوه خامان کلیسا منفجر بشوند، یک میلیمتر در زندگیت مؤثر نیست؛ تنها عمل است و عمل و عمل. اما در دوزخی که به آن گرفتارم عصبیت و بیماری، بیداد می کند و آنکه نمی دزد در گور خفته است. سخن سارتر علی رغم آزمایش در خاک آخوندخیز و خردستیز ایران، نفس الامر درست است. اینجا شرایط انتقام گیری وبهره مندی از فرصت ها به کمین کاروان ها نشستن است. همین برای سارتر کافی است تا بگویی که اینجا هیچگونه پویایی نیست جز پایایی سارقان عمامه بسر سیاه و سفید و محافظان مزدورشان. 

نتیجه:

نباید قسم خورد، نباید فریب غلیانات درونی را خورد. در راه تعصب و هیجان دفن می شویم. راه هیجان و تعصب، پیمودن راه عدم تا وجود است. زمانی هیجانات ما خسارتش کمتر خواهد بود که در یک کشوری باشیم مبتنی بر حقوق حقه ی بشر. این خاک نیاز به شخم دارد. با لطافت پرهای طاووس و افسانه ققنوس کارش درست نمی شود. به عقل و زور نیاز دارد. عنقریب یک جنبش همگانی مانع حل مشکلات را یعنی تاپالگان را برخواهد داشت. سپس باید خود را مهیای کرنش به قانون و کوشش مادام العمر کرد. 

در پایان

برای همین است که می گویم باید عقل بکار برد نه مزاج. نمونه بسیار است. زندان زنان داستان یک زن زندانی در امریکا و کاترین کبیر در روسیه؛ حکایت انسانهایی است که زجر کشیدند و خون دل خوردند ولی بیکار نشستند و اما نه قسم یاد کردند نه مزاجی - هیجانی - تعصبی - جلو رفتند. آنها پخته بودند و برای همین زجر موجود را نه تنها فراموش نکردند بلکه پیوسته قدرت خود را زیاد کردند تا آن میله های ستبر را بشکنند و با صبر و عقل و پشتکار پیروز شدند وقطعا منظور سارتر عمل بدون عقل و برنامخنیست. در ادامه: خاصه کاراکتر زندان زنان، بحاطر پدر دائم الخمر و زندگی فقیرانه و سرقت یا توطئه سرقت بزندان افتاد. مصیبت های بیشماری کشید، اما زندانی در یک کشور بود نه در یک حوزه. اشتباهاتش را جبران کرد و بنیادی برای حمایت از زنان زندانی نیز تشکیل داد. متحیرم چرا این رمان مشهور نیست؟ به این دلیل چنان روح زیستن در زیر ظاهر بزک کرده ما برده که خشونت از خط لبها بیرون زده و ما به اسارت خود که منبع خشم ما و خستگی ماست وقوف نداریم. در روانکاوی دو نکته به مراجع گفته می شود؛ پذیرش و همکاری. پیروزی ازآن کسانی است که بپذیرند اسیر و باید با هم همکاری کنند تا رها شوند. فریب نباید خورد. این بالا و پایین ها بازی با امنیت روانی ماست و بر شدت بیماری افزودن و بقول هدایت: گناه خودتان است. بزنید و پدر ما را در بیاورید!

۹۷/۰۷/۰۹
Hamed Heidary Tabar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی