استبداد و عصبیت
گرچه در ایران فقط شاه عوض شد و نه شاهنشاهی، اما شاه قبلی بمثابه شاهان بیشمار فعلی، سانسور اگرچه نمی کرد اما کتاب را منفجر می کرد. کجایی ای شاه خوبان! من با تمام نادانی گفته ام شاه خوب و بد ندارد.
ما مردم کودک و کوتوله ای هستیم وگرنه گالیور بزرگ نیست ما کوچکیم. برای همین تا زمانی قد و اندازه خود را پیدا نکنیم نمی توان از جور اراذل و اوباش، رست. یک راه وجود دارد و وجود داشته: دانایی. نه دانایی نمایی! دانایی نماها زوم رو شکم خالی اند چنان متمرکزن که حتا پر شده عاروق هم نمی زنن و چیزی نمی گویند؛ این یعنی: من عصبی و شرورم، قصد تخریب است اما نمی دانم واقعا چقدر مخربم. بنابراین اگر شما بگویید من آدمی پست و شرورم نخواهم پذیرفت! دلیل نپذیرفتنش روشن است! نمی داند آلودگی فکری و روانی در زمان کودکی بنیان گذاری می شود و کودک درنادانی و بیخبری، گرفتار انواع زبیل والدین و بالغانی می شود که خود نیز از آلودگی خود، خبر ندارند.
یک صفت بس برجسته و تپل مردم ما برچسب های منگلیسمهاست که بر ما زده اند. ما نه بی عرضه ای نه ناتوان. انسان کاملا تجربی شناخته می شود بنابراین با داده های غلط ذهن را آلوده می کنند تا برده تولید کنند و این ترور ذهنی باعث توقف و عدم تحرک می شود. با تفاوت کم و زیاد به انواع آلودگی مبتلا شدیم. راه نخست شناخت سپس مجاهدت در ره تغییر و در نهایت طراحی خود نوین بر اساس حقوق، سلامت، امنیت، آزادی و دمکراسی - عزت - احترام است. در چنین صورتی همه مقد و هموزن گالیور می شویم و لی لی پوتی باقی نمی مانیم.
در ادامه کلیپی از دستاورد پدر نوین ایران، کودتاچی نیکان، رضاخان که عده ای از هموطنان با شعار: رضاشاه روحت شاد؛ ارادت تقدیم روح جلاد نوین ایران کردند. البته من آنقدر که ضد جمهوری اسلامی هستم با شاه میانه ندارم. اما بنا مصلحت کسانی که بخاطر من به عذاب نیفتند مجبورم خودم را سانسور کنم تا موقعی همه با هم برخیزیم.
دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه