راه رهایی
جمعه, ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۴ ب.ظ
بستن چشمها یعنی دیدن خود. یعنی نمی خواهم دیگر تو را ببینم. چسب اتصال انسان به انسان احتیاج است. احتیاج قوی و تواناست، چنان که" صادق هدایت خود را می ترکاند تا محتاج دیگری نگردد. میرزاده عشقی می گوید: آنچه شیران را کند روبه مزاج، احتیاج است احتیاج!
محتوی سخن عشقی غیر از احتیاج مسئله سیاسی زمانه اش هم هست: اسارت و استبداد. و این دو در یک جامعه، تولید: آویزانی می کند. و آویزانی پدید آورنده و تحریک کننده: اضظرابهای کودکی، اضطراب و ترس و لرز و نفرت است.
چشم بستن به معنی کوری نیست. به یک معنای انسان شناختی ما کسی یا چیزی را می بینیم که به آن وابسته ایم و این پیامهایی دارد که در سطح خرد و کلان، وحشتناک و خطرناک است.
سطح خرد: وابستگی به خانواده به دلیل نداشتن پول و توانایی روانی برای استقلال و آزادی. چون روابط اعتباری و اعتبارات از میان رفتنی هستند، لازمه هر موجود زنده جدایی است. وای به روزی که انسان با این همه مسئله آویزان باقی بماند.
سطح کلان: مطیع و منقاد بودن در قبال کارفرمای جبار و حق خور یا حکومت سیاسی غیرعادل،غیرصادق و چپوچی و آدمکش.
مستخرجات وابستگی و یا آویزانی در سطح خرد و کلان نفاق و دروغ و دعوا و اضطراب و عذاب و افسردگی در خانواده است. و همین افراد گرفتار وقتی وارد جامعه می شوند، جامعه ای بیمار تشکیل می دهند و چنین جامعه ای غیرنرمال و غیراستاندارد رژیم های استبداد و تبهکار را خلق و تقویت می کنند.
ضرورت استقلال و آزادی در وهله نخست نازل و کم کردن مسائل بد و کشنده و سپس پرداختن به اخلاق و فرهنگ و هنر برای تلطیف کلیت جامعه و روابط دولت و ملت و مردم با مردم و کشور با کشور است.
سابق بر این گفتم که بینایی هر انسانی به روی کسی گشوده می شود که با او و در او، نیازهایش را برطرف می کند. کودک مادر را نمی شناسد، شیر را می شناسد. همین کودک گرچه به حوایج دیگری چون نوازش مادرانه و لذات جنسی و غذا محتاج است، با پدید آمدنی زنی ( اگر فرزند پسر باشد ) در زندگیش مادر را کمتر و بهتر می بیند. تا وقتی به چیزی وابسته باشیم، توانایی دیدن و تفکیک نقاط سودمند و زیانبخش آن را نخواهیم داشت. مادر مهربان و ستمگر، نجیب و شیاد، دیدنش خارج از اختیار فرزندیست که پیوسته به او محتاج و آویزان است. برای دیدن آن مادر یا باید کمتر داشتش و یا حائلی باشد تا عیوبش را ببینیم. برای پسران حائل زن و برای دختران، مرد است. اما فرزندان غیرخودشناس ناخودآگاه تابع خصوصیات والدین خود می باشند و بنابراین بسراغ کسانی می روند که شباهت قریبی به والدینشان دارند. چه بلحاظ ظاهری چه شخصیتی.
تعصب و ستمگری پسران بر مادران حسادت است نه غیرت. غیرت یک واژه تهی و بی معناست. یعنی آنچه از غیرت حاصل می شود گم و گنگ است و با واقعیت همخوان نیست.
احتیاج؛ مادر همه چیز است. در گفتگوی فرهاد با خسرو، مجنون با عیب جو، توانایی بینایی به دلیل احتیاج مخدوش است. و زمانی این عدم شفافیت مرتفع می شود که ما خودشناسی کنیم. خودشنایی که ضرورت استقلال و آزادی را تأیید و تثبیت کند. انسان چیزی را می بیند که نفعی برایش دارد و یا حاوی و حامل خطری و تهدیدی برایش، هست.
چشم بستن یعنی ذره ذره از ناف مادری جدا شدن. من مادر را تمثیلی از علاءالدین چراغ جادو گرفتیم. محتاج و برآورنده. مجموعه احتیاجات و ولی نعمت هایی که به آنها آویزانیم بسیار است. از خانواده تا کارفرما، از همکلاسی تا همخانه ای. بریدن از همه اینها و رسیدن به استقلال شرط لازمش همت است اما شکلش دمکراسی و محتوایش آزادی و حقوق بشر است.
چشم بستن یعنی در تو خیری نیست، شر مرسان! بریدن فرد از وابستگی به غیر و در زل و ذیل خود قرار گرفتن. راه نجات و روان آسوده و آرام، بستن در انتظار و توقع از دیگران و گشودن در خرد و توانایی هایی خود. تنها در این صورت و در این شرایط ما به آرامش می رسیم. آرامشی واقعی و پایدار در گرو خوداتکایی و ایستادن روی پای خود است.
با وجود پی بردن به علت حال خراب خویش و توانایی رستن از آن ما گرفتار یأجوج و مأجوج زمانیم. کسانی که سخت حیله گر و بازیگر اند. این رژیم تحمیلی - مانع استقلال و آزادی ما شده.
آآگاهی،دانایی، خودشناسی،دمکراسی،
آزادی،حقوق،مسئولیت راه خوشبختی است.
۹۷/۰۷/۱۳